۱۳۸۸ دی ۷, دوشنبه

بازهم آخوندها بی خلطه فیرکردند

امسال محرم شورای علمای بامیان بازهم بیانیه (یابهتربگویم، فتوا) صادر کرد. در بیانیه امسال شان چند مورد جالب را دیدم، نظیرقطع بلندگوهای بیرون مساجد وتکایا درشب، عدم مزاحمت درخیابانها، منع زنجیرتیغ دارزدن وغیره واما یک نکته ای هم داشت که من فکرمیکنم بسیاربصورت غیرمحققانه نوشته شده بود. آن اینکه (فساد بیشتردربین کارمندان مؤسسات دیده میشود). نمیدانم کدام آمار، این سخن را به تثبیت میرساند. این مسئله را با دوستی در میان گذاشتم. گفت: آخوندها همیشه بی خلطه (خریطه) فیرمیکنند. ده قصه شان نشو.

برق به بامیان می آید

یادم می آید ازقدیم الایام پدرم میگفت: "میروی فلان کاررا انجام داده مثل برق پس میایی". برق همیشه برای ما سمبول سرعت عمل بود و فکرمیکردیم درثانیه ای، کیلومترها را می پیماید، اما ظاهراً تمام اوقات اینگونه نیست. یا لااقل دربعضی جاها (بامیان) این مسئله مصداق پیدا نمیکند. هفته گذشته مردم بامیان به خاطراعتراض به نداشتن برق و عدم توجه وزارت انرژی و آب مظاهره کردند. درواکنشی سریع (مثل برق) و مبتکرانه، ولایت بامیان طرح رساندن برق به بازارو سه قریه بامیان را داد. گویا دولت ناروی (نروژ) هفتصد هزاردالررا به ولایت داده و ولایت هم قرارداد آنرا با شبکه انکشافی آغاخان بسته است. این پول صرف لین دوانی سه قریه میشود و دیزل جنراتورهایی که موجودند، برق را تولید میکنند. اما قصه آهسته بروی برق دراینجاست که پروژه بزودی آغازمیشود، اما این سه قریه، سال دیگرزمستان، صاحب برق خواهند شد. این دفعه برق مثل برق نمی آید. اما این تدبیرولایت بامیان درزمینه برق بود. تاببینیم وزارت محترمه وجلیله چه میکند.

۱۳۸۸ دی ۲, چهارشنبه

ما برق میخواهیم، به سیاست کاری نداریم

امروزدربامیان مظاهره بود. مردم برق میخواستند. دراین زمینه گزارشی دارم که درویبسایت جمهوری سکوت به نشررسیده است. میتوانید بخوانید.

۱۳۸۸ آذر ۳۰, دوشنبه

آیت الله منتظری!آزادی ات مبارک

عکس از وبلاگ ترنم آزادی
رئیسم که اهل کانادا است گفت: "امروزیکی ازآیت الله های بزرگ ایران که درانقلاب سهم داشته فوت کرده است." گفتم کی؟ گفت نمیدانم. نامش را یادم نیست. شب ازبی بی سی شنیدم که آیت الله منتظری فوت کرده است. خیلی ناراحت شدم. من آیت الله منتظری را به خاطرچند موضوع دوست داشتم. آدم عالم و دانشمندی بود. فقه را خوب میدانست. سیاستمدارشایسته ای بود. حرص اندوختن و ترس باختن نداشت. صادق بود. جاه و مقام، حرفش را نمی ساخت، شهامت اعتراف را داشت و به انسانیت احترام خاصی میگذاشت. اواخیرآ گفته بود که "حقوق اسلامی مؤمن مداراست و باید چرخشی بسوی انسان مداری نماید". آیت الله منتظری درزمان جهاد افغانستان هم، طرح های طویل المدتی برای مجاهدین افغانستان داشت و فعالیتهایی را هم سازماندهی میکرد. یادم می آید ازکودکی به او احترام خاصی داشتم، شاید بخاطراینکه پدرم اورا بسیاردوست میداشت. اوسالهای زیادی را درزندان و حبس خانگی گذراند که من مرگ او را یک رهایی میدانم. بقول پسرش "قلبی که یک عمردرد آزادی مردمش را داشت، دیگرنمی تپد".

بی طرفی بی بی سی ؟

گزارش محمود کوچی خبرنگاربی بی سی ازکابینه پیشنهادی آقای کرزی به پارلمان برایم عجیب بود و مرا بیاد برادربزرگترم انداخت که وقتی کوچک بودیم و درجمع بچه های کوچه، مسابقه ذهنی را راه می انداخت و میخواست من برنده شوم، درابتدا اشیائی رانشان میداد و بعد یکی ازآنها را درقوطی میگذاشت وهرکس زود ترمیتوانست نام شی را درست بگیرد، مستحق جایزه میشد. علی درابتدا درمعرفی اشیاء، آن چیزی را که میخواست درقوطی بگذارد، با صدای بلند تری به من معرفی میکرد و فشاربیشتری درصدایش ظاهرمیشد. ازآنجا میفهمیدم که همان شی درقوطی میرود و بنابراین همیشه برنده میدان بودم. محمود کوچی هم گویا میخواست توجه بیشتر مخاطبین را به وزاری هزاره معطوف دارد. چراکه وقتی او لیست وزراء را میخواند، بسیاربه سرعت ازکنارشان رد میشد، اما همین که به یک وزیرهزاره میرسید، به تفصیل میگفت: هزاره است و متعلق به فلان حزب شیعی است و ازطرف فلان رهبرهزاره معرفی شده است. گویا اینکه یک وزیرازقوم هزاره هست، بسیارتعجب انگیز وغیرمعمول است. ازآنجایی که خود خبرنگارم ویکی ازاصول خبرنگاری، رعایت بی طرفی است، متعجب شدم. فردایش به بی بی سی ایملی حاوی اعتراضیه ام فرستادم وهشداردادم که اگربی بی سی درنشراخبارخود، بی طرفی کامل را رعایت نکند، مخاطبین خود را ازدست خواهد داد و چهره اش کاملا مخدوش خواهد شد. ظاهرنظری با تفصیل بیشتری این موضوع را نوشته است. شب دربرنامه تلویزیونی بی بی سی فارسی هم اس ام اس کردم و خواهان اشتراک شدم. خانمی زنگ زد و با آب وتاب سوال پیچم کرد و گفت که آماده باشم و منتظرزنگ بی بی سی درحین برنامه (نوبت شما). من هم منتظرماندم وهیچ زنگی نیامد. برنامه تمام شد و من مکتوم ماندم. ازطرفی بالاترازهشتاد درصد کسانیکه فرصت صحبت پیدا میکردند، ازولایت هرات بودند. نمیدانم چرا؟.

یک نوآوری

اخیرا عده ای اززنان بامیانی به راهنمائی یک زن افغانستانی-امریکایی، کاغذهای باطله ریاستهای دولتی و مؤسسات خارجی و داخلی را جمع کرده با سرگین گاو و خاک زغال سنگ مخلوط میکنند و معجونی می سازند که بعد ازخشک شدن، سوخت خوبی برای بخاریها بوده و فرارازسرمای زمستانهای بامیان را آسانترمیکند.

اشتباه نکنید

اشتباه نکنید. اینها ... نیستند، چون نه چنگگ دارند نه هم دکمه. اینها ماسکهای پارچه ای سیاه رنگ اند که اخبرا مسؤلین شفاخانه بامیان، بخاطر جلوگیری ازشیوع هرچه بیشترویروس انفلونزای جدید، به مراجعین میدهد و بعد ازیکباراستفاده، با ضد عفونی کننده های کیمیاوی شستشو میدهند و حالا روی ریسمان انداخته شده اند تا خشک شوند.

کنفرانس گزارشدهی (روز سوم)

روزسوم با گزارش دهی سکتورحکومتداری آغازوپایان یافت. ابتدا قوماندان امنیه گزارش داد. یک روزقبل آمادگی گرفته بودم و سوالاتی را تهیه دیده بودم. قوماندان امنیه مثل همیشه درگپ زدن کم نیاورد و بسیارزبان بازی کرد. ازطرفی هم بسیاراستواروثابت قدم ازمواضعش دفاع میکرد. ازهمه چیزبصورت مطلق سخن میگفت. بلاخره گزارشش تمام شد و نوبت سوالات شد. مردم بیچاره جرأت سوال کردن نداشتند. جزچند خبرنگار، هیچکس دیگرسوال نداشت. سوالات زیادی ازجانب خبرنگاران مطرح شد. من هم سوالهای زیادی مطرح کردم. پرسیدم که چرا دردستگیری رئیس اطلاعات و فرهنگ بامیان که به اتهام اختلاس تحت تعقیب است، تعلل صورت گرفته و اجازه داده شده است که فرارکند. دوستم ظاهرنظری انتقاد صریح و بی پرده ای کرد که خیلی خوشم آمد. گفت جناب قوماندان امنیه، وقتی شما ازاتاقتان به محل کارتان میروید، چند موتربادیگارد دارید و سرعتتان هم برق آسااست. ازطرفی پولیس ترافیک هم درخدمت خودتان است نه درخدمت مردم. وقتی می آیید، قبلا راه ها بسته میشوند وتا شما تیرنشوید، بسته می مانند. این همه دبدبه و کبکبه برای چیست؟ شما خادم ملتید یا میخواهید چشم ملت را با خاک بادتان کورکنید. که قوماندان هم با زیرکی کتمان کردو گفت من هیچگاهی اینچنین نکرده ام وغیره بعد ازظهرهم گزارش عمومی سکتورحکومتداری ارائه شد که بسیاربا ارقام دقیق همراه بود. ولسوالان هم گزارش دادند که دربین شان عظیم فرید ولسوال شیبروپنجاب بهترین و دقیقترین گزارشها را داشتند و ولسوال یکاولنگ که حتی یادداشت هم نداشت ازجمله ضعیف ترین ها بود. عظیم فرید ولسوال شیبرگزارش دقیقی تهیه کرده بود
این وکیل چهارسال درسنا نماینده من بود، اما این اولین باربود که کلاه پوست اعیانی اش را میدیدم

داکتراحسان الله شهیرازجمله موفقترین رؤسای دولتی بامیان است. اوابتکارات زیادی درسکتورصحت داشته است

صدرمجلس و جایگاه عالی جنابان. دراین کنفرانس، تعداد دولتی ها ازمردم بیشتربود. گوئی برای خودشان گزارش میدادند

۱۳۸۸ آذر ۲۳, دوشنبه

کنفرانس گزارشدهی (روزدوم)

طبق معمول کنفرانس با ارائه گزارش سکتورزیربنا به شمول ریاست زراعت، انکشاف دهات، انکشاف شهری آغازشد. تعداد سوالات مردم بعد ازاینکه والی ازجواب دادن به سوالات نماینده مؤسسات خود داری کرد، قوت بیشتری گرفت. خبرنگاران هم ماجرا را به این آسانی رها نمی کردند. سوالات زیادترازدیروز بود. یکی ازفعالین جامعه مدنی که آدمی با درک و با درد است، بسیارتپید، اما دیگران زود تنهایش میگذاشتند و همه سوالات منتج به یک بحث دوجانبه میشد. ریاست انکشاف شهری با گزارشی بسیارطولانی و جزئیات تخنیکی، (شاید میخواست مردم را گیج کند، والا آوردن اینگونه موارد درگزارش، ضروری جلوه نمیکرد) وقت زیادی گرفت. جالب ترین نکته بعد ازظهر، سخنرانی صادقانه والی بود. او صادقانه به تحلیل موارد بحث شده امروز پرداخت. ازبسیاری ازموارد پشت پرده سخن گفت و گفت که چرا نیروهای نظامی امریکا مراسم افتتاح سرک بامیان- پروان- کابل را دورازچشم خبرنگاران برگزارکردند. گفت که جناب اسماعیل خان وزیرانرژی و آب، کمترین کاررا درولایت بامیان کرده است. گفت که آنقدربه دفترش مراجعه کرده است که «تیاغم سوزن گشت و بوتهایم پوست سیر» اما به نتیجه ای نرسیدیم. گفت که ما عریضه هایی برده بودیم، وعده داد، بعد ازمدتی که ازپروژه ها خبری نشد، مراجعه کردیم وگفت: "ما فکرکردیم شما دیگرپروژه نمی خواهید". (خدا به عطش دشمنی جناب اسماعیل خان با هزاره ها پایان دهد، اما مثل اینکه جناب شان هیچ دیواری پایین ترازدیوارهزاره ها پیدا نکرده است. آن ازهرات و این ازوزارتش). همچنین گفت که وزیرترانسپورت به نحوی با عدم انتقال میدان هوائی به جای دیگر، مانع تطبیق ماسترپلان شهری میشود و هیچ توضیح مشخصی هم ندارد. ازصداقت وجرأت والی خوشم آمد وبازهم ازسیستم مدیریت پشتونی ونتایج آن، آه ازنهادمان برآمد وهمان سوال همیشگی که (تاکی؟) نظری ازاحتمال خطردرهنگام نشست و برخاست طیاره ها درمیدان هوائی فعلی که درمرکزشهرواقع شده است پرسید و نگرانی من هم بیشترشد. خانه من نزدیک میدان هوائی است و یک ونیم سال دیگر، اولین جایی که محل بازی پسرم میشود، میدان هوائی است.

۱۳۸۸ آذر ۱۸, چهارشنبه

کنفرانس گزارشدهی (روزاول)

روزاول کنفرانس گزارشدهی روزاول طبق معمول با سخنرانی افتتاحیه وخوش آمد گویی و معرفی و اینطوربرنامه ها آغازشده بود. البته من به علت تأخیری که داشتم، به گزارش سکتورمعارف نرسیدم. ریاست اطلاعات و فرهنگ که شاید فاسد ترین اداره بامیان باشد، گزارش داد. یک نفردسته سوم ازآمریت جوانان بامیان گزارش را تقدیم کرد که البته آمریت جوانان هم یک زیرمجموعه وزارت اطلاعات و فرهنگ است و چون ریاست اطلاعات و فرهنگ کاری نکرده که بتواند سه چهارخطی را تشکیل دهد و درگزارش بیاید، ترجیح داده بودند که با گزارش آمریت جوانان مخلوط کنند و بدین گونه به قول ما خاک به چشم مردم بزنند و ماسمالی کنند. البته ناگفته نماند که نجیب الله احرار رئیس اطلاعات و فرهنگ بامیان به علت اختلاس فراری و تحت تعقیب می باشد. گزارش آمریت جوانان (که البته آمرجوانان نجیب الله اخلاقی ازدوستان نزدیک من است) تقدیم شد و من سوالاتی را ردیف کردم و پرسیدم. اما شخص تقدیم کننده معذرت خواست که آقای اخلاقی درکابل تشریف دارند و من جواب داده نمی توانم. قضیه ازاین قراربود که آمریت جوانان نشریه ای را درچهاربرگ وبه تیراژ یک هزارنسخه بصورت ماهوار به چاپ میرساند که قیمت هرشماره آن، یازده افغانی تمام میشود. درحالیکه ما نشریه سرنوشت را درچهار برگ به قیمت دو ونیم افغانی به چاپ میرسانیم. همچنین فعالیتهایشان بیشتردرمرکزبامیان و دوولسوالی نزدیک (یکاولنگ و پنجاب) متمرکزبوده است که در دیگرولسوالیها هیچ حضورنیافته بودند. ونکته دیگراینکه مبلغ سی و هفت هزارافغانی دریک مسابقه ذهنی ای مصرف میشود که درماه رمضان برگزارشده بود. نمیدانم این پول درکجا به مصرف رسیده بود. به دوستی هم پایبند نماندم و این سوالات را پرسیدم که متأسفانه کسی نبود که جواب بدهد. دوست دیگرخبرنگارازرئیس دانشگاه سوالی کرد که به ازبخت بد، خود این دوست، محصل دانشگاه بامیان هم هست و این مسئله به دماغ رئیس دانشگاه بد خوردو بسیارتند و احساساتی جوابش را داد والبته کمی هم توهین آمیز. اما بعد ازختم جواب رئیس دانشگاه، گرداننده محفل (آقای نجفی رئیس تخنیک ولایت) سوال دوست خبرنگار را بی ربط و بی اساس ومغرضانه خواند که این قضاوت وی سخت به دماغ جمع خبرنگاران برخورد. لهذا دروقفه نان چاشت برآن شدیم که به این توهین پاسخی دندان شکن بدهیم. بعد ازظهربه والی گفتیم که اگرآقای نجفی رسمأ و درحضورجمع ازدوست خبرنگارمعذرت نخواهد، ما جلسه را تحریم میکنیم و براین مراد رسیدیم و چنان شد که خواستیم. خلاصه روزاول کنفرانس ختم شد و همه به خانه هایمان رفتیم. هنوزعکسها را درکمپیوترم پیاده نکرده ام، درپستهای بعدی عکس خواهم گذاشت.

کنفرانس گزارشدهی (توضیح بیشتر)

پنجمین دورکنفرانس گزارشدهی دولت به ملت دربامیان روزیکشنبه گذشته آغازبکارکرد. این جلسات گزارشدهی برای اولین باردربامیان راه اندازی شد وبه عنوان یکی ازارکان اصلی دموکراسی (شفافیت وحسابدهی) جای خود را دربین بامیانیها بازکرد. اگرچه دورهای اول این برنامه بیشترنمادین جلوه میکرد و هنوزهم منتقدان، آنرا تشریفاتی میخوانند، اما صادقانه اگربگوئیم تأثیرات مثبتی هم داشته است. مثلاً دوهفته قبل ازبرگزاری این سمینار، تعداد جلسات افزایش می یابد، لیست بودجه های هرریاست به دقت مرورمی شود، ریاست های دولتی با مؤسسات همکاردربخشهای مربوطه جلسات متعدد برگزارمیکنند و به تبادل معلومات می پردازند، هفت هشت ریاست که مربوط یک سکتورمیشوند، باهم برسریک میزکارمیکنند. ریاستها ازکارهای یکدیگراطلاع پیدامیکنند وبیشتربا هم هماهنگ میشوند و خلاصه اینکه مردم هم تااندازه ای با نحوه کارلااقل آشنا می شوند. یادم هست درسالهای قبل، گزارشها که دربرنامه نرم افزار(Power Point) تهیه میشدند، پرازاشکال بودند و بسیاربصورت ابتدائی ساخته میشدند، اما حالا دیزاین میشوند و با تزئیناتی همراهند. کلمه هایی نظیر مقدمه، پس منظر، پریزنتیشن، سلاید، فرصت، چالش،مشکل، انتقاد سالم، پیشنهاد، تبصره، نقاط ضعف، نقاط قوت و... هم آنقدرتکرارشده اند که حالا همه معنی آنها را می فهمند. حتی من. جرأت شهروندان هم افزایش یافته است. حالا آنها می ایستند و به رئیسی که میگوید من این کارها را کرده ام، میگوید: نه، تو نکرده ای و تو باید فلان کاررا اینگونه میکردی و هزارنوع انتقاد و پیشنهاد دیگر. این بسیارخوب است. اگرچه هنوزهم مردم درمقابل والی و قوماندان امنیه سکوت میکنند، اما من مطمئنم که تا چند سال آینده، والی و قوماندان امنیه هم میخکوب خواهند شد که چرا فلان پروژه را درفلان قریه تطبیق کردی و...

۱۳۸۸ آذر ۱۶, دوشنبه

کنفرانس گزارشدهی بامیان

دورپنجم کنفرانس گزارشدهی دولت به ملت (البته قشرخاصی ازملت)دربامیان، دیروزآغازشد. قراراست سه روزادامه یابد. دیروزسکتورهای معارف و مصؤنیت اجتماعی گزارش دادند. ازمیانشان، مثل همیشه گزارش ریاست صحت عامه بهترین بود و من بسیارپسندیدم. داکتراحسان الله شهیرآدم مبتکروفعالی است. یک درگیری کوچک هم بین گرداننده محفل (نجفی رئیس تخنیک ولایت) ویک خبرنگارپیش آمد که ما مجبورش کردیم درحضورجمع ازخبرنگارمعذرت بخواهد. من ازکارکردهای دوستم نجیب اخلاقی آمرجوانان بامیان سخت ناراضی بودم و سوالات زیادی کردم، اما او کابل بودومعاونش جواب درستی نداد. درباره این روزبیشترخواهم نوشت. دیشب یک مستند درباره نقاشی(شام آخر) اثر لئوناردوداوینچی نقاش ایتالیائی قرن پانزدهم دربی بی سی فارسی دیدم که خیلی جالب بود. دراین باره یک مطلب هم نوشتم که درجمهوری سکوت نشرخواهد شد.

۱۳۸۸ آذر ۱۰, سه‌شنبه

درکابلم

بازهم بخاطریک کاررسمی مربوط به دفتری که کارمیکنم، مجبورم کابل باشم. امروزآمدم کابل. عصررسیدم و یکه راست رفتم دفترچشم سوم پیش رضا یمک. نمایشگاه عکس شان افتتاح شده و سه عکس ازمن هم هست. آنجا محمد علی واعظی راهم دیدم، سه نفری باهم رفتیم به دیدارعلی امیری، اسد هم به جمع ما پیوست و چهارتایی غذا خوردیم و بعد من رفتم اتاق یمک. وهمین لحظه آنجایم. فردا هم هستم و پس فردا میروم بامیان. البته ناگفته نماند که دیشب بامیان برف سنگینی را تجربه کرد. کوتل شیبرهم (آنگونه که گفتند، چون وقتی ازآنجا میگذشتیم، من کاملا خواب بودم) برف زیادی داشته. من تقریبا تمام مسیررا خواب بودم. دریورکست فیروزقندوزی میگذاشت و من مجبوربودم نشنوم. به این خاطر، بهترین کارخواب بود.تخدیری برای فرار ازوضع موجود. یک روززمستانی درتوپچی بامیان و چهارمغزبازی. شاید این هم تخدیری برای فرارازوضع موجوداست. (عکس ازپارسال)