۱۳۸۹ آبان ۳, دوشنبه

اندراحوالات همسایگان

باری خوانده بودم که درکتاب قصص المحرومین، زبان حال مردی آمده بود که مرا همسایه ای بودبس نادان، روزی از درجنگ درآمدی و گاهی دست دوستی درازکردی و ایامی هم درابروباران رابطه به سربردی. ایامی چند به بدی بگذشتی و روی زردی فزونی یافت تا آن زمان که زورمندی ازبلاد دورآمدی و توسن قدرت و اختیار درکوی ما دواندی و خیمه تزویربرپا همی داشتی که من نواسه فلان خانم و کواسه فلان خان و گنجم چون قارون و نعمتم بس فزون. خوانی دارم به وسعت آسمان و دلی دارم به فراخی دریای بیکران. خانه شما را هم من بسازم و آبادش کنم و اندرون را پرزروسیم و نوش و خور و عیش و مستی. ازدوست نورسیده بذل و بخشش حاتم وار و ازما جبینی گشاده. روزگاری چند بین منوال بگذشت و ازقضا همسایه اولی را خوی برچرخ تغییرافتادی. چونان که بدی فرونهادی و با جبین گشاده به دروازه آمدی و سلام دادی و محبت ها رواداشتی که مرا باوربرآن سخت بودی و مشکل. روزها بگذشتی و این دوخوب درخوبیت اندررقابت افتادی و چرخ مراد بردل ما گشتی وایام برکام. غافل ازشیطنت هردو. و شیطنت ها کردی که وصف شان دراین مقال نگنجیدی وباشد مگرروزی دیگریارای تحریریابیم. و من الله توفیق
همان روزکه هاتف غیب ندا همی درداد که جناب مستطاب همایونی سفیرالوده (ببخشید، سفیرالدوله) ایران به بامیان آمدی، بنده را شوق نوشتن این سطور به سرافتادی ونوشتمی آنچه نباید می نوشتمی.
راقمه میرزا مهدی الدین ابویاشاربامیانی متخلص به مهرآئین

۱۳۸۹ مهر ۲۷, سه‌شنبه

خبرهایی ازکنفرانس انکشافی بامیان

دیری است به خاطرکارهای مربوط به پروژه رادیوپیک بامیان، درکابل روزگار می گذرانم و ازگلودرد و سرما خوردگی و درد غربت اتاقهای مسافرخانه گرفته تا نعمت فراوانی اینترنت وگردوخاک وکالاشوئی و... بهره مندم وازخبرهای بامیان بی بهره. باری بی بی سی گزارش داده بود که بامیان علی الرغم کمی نفوسش، بزرگترین جمعیت وبلاگ نویس افغانستان را دارد. این را این روزها بخوبی حس میکنم که سومین کنفرانس انکشافی بامیان دراین ولایت برگزارشده بود و من درکابل، اما ازطریق دنیای مجازی چنان نزدیک که گوئی درسالن مخابرات بامیانم و (آنگونه که دوستان می گویند) با اد واطوارهای همیشگی ام، بی آنکه به دنیای پیرامون توجهی کنم، عکس می گیرم. دوستان پوشش خوبی داده بودند و جادارد که به این زحمت کشی شان به دیده قدرنگریسته شود. ظاهرنظری بسیارودقیق نوشت. سلیمان احمدی هم عالی بود. جاوید عطائی هم عکسهایی گرفت. بسم الله تابان هم بسم الله کرده است و گزارشی دارد که البته انتظارمیرود که مفصل تربنویسد. من خواندم، لذت بردم. شمارا هم توصیه میکنم که بخوانید و با خبرشوید. یاهو

۱۳۸۹ مهر ۲۴, شنبه

کنسرت موسیقی هزارگی

دیروزکنسرت موسیقی محلی هزارگی با شرکت استادان صفدرتوکلی (مهمان ویژه)، سید انورآزاد و علی دریاب درخانه فرهنگ افغانستان برگزارشد.
گزارش کامل این کنسرت را میتوانید درویب سایت جمهوری سکوت بخوانید.

۱۳۸۹ مهر ۲۰, سه‌شنبه

آوارگی مدام

«کوچ غریب را به خاطربسپار/ ازغربتی به غربت دیگر/ تاریخ ما بی قراری بود/ نه باوری/ نه وطنی ... »
چه کوچها که نکردیم، چقدررفتن های بی بازگشت، درچه رفتن هایی که نگریستیم، چه بسیار چشمهایی که برسنگفرش کوچه ها ماندند تا فروبسته شدند. صفورا هامان قد کشیدند وگوش به زنگ مردند. چه نامه ها که نوشتیم وبه مقصد نرسیدند، وچقدرخاطره هامان درتاریخ گم شدند. تاریخ ما، تاریخ هجرت های بی بازگشت وگم شدن درغربت است. تاریخ را مسافریم. باورهامان نیزمسافرند. گاهی اینجا، گاهی آنجا، گاهی هم هیچ جا. هجرت، تقدیر سیزیفی نسلهامان، بی وطنی، شناسنامه اندیشه هامان. آوارگی مدام، سرنوشت مان.

۱۳۸۹ مهر ۱۷, شنبه

افغانستان آینده، افغانستان بدون زن؟!

با دوستم آقای (م) که درتلاش است به خارج ازافغانستان پناهنده شود و تلاش دارد که مرا نیزراضی کند که به این مسئله فکرکنم، درتاکسی نشسته بودیم و درباره دوست ثالثی صحبت می کردیم. گفتم فلانی میخواهد ازدواج کند و زنی میخواهد که لیسانس داشته باشد، اما بیرون کارنکند و زن خانه باشد و.... که یکباره جوانی شیک پوش با نکتایی و دریشی که پهلوی ما نشسته بود وارد بحث شد که من ازشما سوالی دارم. (ازلهجه اش معلوم بود که پشتون است) آیا کارکردن زن دربیرون ازخانه، خوب است یا بد؟ گفتم خوب. چون ما به اندازه کافی نیازبه نیروی انسانی خصوصا نیروی متخصص را درکشورمان احساس می کنیم و زنان به عنوان نیمی ازپیکرجامعه باید به حرکت دربیایند و... پرسید تکلیف اسلام چه می شود؟ گفتم منظورتان را نمی فهمم. واضح تربگوئید. بعد شروع کرد که براساس حکم اسلام زنان باید درخانه بنشینند و با کارکردن شان زمینه اشاعه فساد درجامعه را فراهم نکنند. من همسایه ای دارم که زنش دربیرون کارمیکند وفلان کاره است و باعث می شود که دهها مرد دیگررا هم به کثافت بکشاند و ..... وقتی بحث ها داغ ترشد، دریورهم وارد میدان شد و گفت که خدا درقرآن گفته است که زن ناقص العقل است. خلاصه بحث ما کاملا یکطرفه بود و بنده خدا هیچ فرصت گپ زدن را به من نمی داد ویکسره خودش حرف میزد. درآخرگفتم این نظرشماست و لطفا نظروبرداشت خود را به نام حکم اسلامی معرفی نکنید. گفت: شما (شاید منظورش شما هزاره ها بود) همه تان مقلد کافرشده اید ...
وخوشبختانه به مقصد رسیدیم و ازموترپائین شدیم. دوستم آقای (م) گفت: این جوان، خود انگیزه ای برای فرارازاین مملکت است. اینها آینده این مملکت را میخواهند بسازند. آیا تو میتوانی به آینده ای که بدست جوانان اینچنینی رقم میخورد، امیدوارباشی؟ هیچ جوابی نداشتم.

۱۳۸۹ مهر ۱۶, جمعه

انتخاب کنید، صفورا ایلخانی یا فاطمه کاظمیان؟

نتایج قسمی انتخابات نشان میدهد که ازبین کاندیدان زن درولایت بامیان، دونفرشان رقابت جدی تری دارند. فاطمه کاظمیان وصفورا ایلخانی.
فاطمه کاظمیان هفت سال رئیس امورزنان بوده و صفورا ایلخانی پنج سال وکیل مردم درپارلمان. کاظمیان دو فرزند دارد و صفورا به تازگی مزه مادرشدن را چشیده است.
صفورا فارغ التحصیل زراعت است و فاطمه کاظمیان تحصیلات عالی ندارد.
فاطمه کاظمیان کاندید حزب وحدت خلیلی است و صفورا کاندید حزب انسجام.
صفورا همچنین مسلط به زبان انگلیسی هم هست.
حالا شما بگوئید. دعا میکنید که کدامشان برنده شود؟ فاطمه کاظمیان یا صفورا ایلخانی؟
درصفحه نظرات بنویسید.