ترجمه متن و یا عبارتی اززبانی به زبانی دیگر، علاوه بردانش زبانشناسی هردوزبان، نیازمند پیش زمینه های دیگری نظیردانستن فرهنگ و ادبیات عامیانه مردمی هست که به این زبانها سخن می گویند.
ترجمه خود یک فن وحرفه به حساب آمده و نیازمند مطالعه مسلکی و فراگیراست. اما درافغانستان کمترکسی است که ترجمه را به صورت مسلکی و اساسی فراگرفته باشد. معمولا درمجاورت با خارجی ها و یا درکلاسهای کوتاه مدت آموزش زبان انگلیسی انگلیسی را فرامی گیریم و بعد اولین کاری را که انتخاب می کنیم، ترجمه است و تمام قوت مان درترجمه کلمه به کلمه تبلورمی یابد. بسیاری ازمتن هایی را که ترجمه می کنیم، حتی خودمان معنی و مفهوم اش را نمی فهمیم وترجمه "فقط" کلمات، تمام هنرمان است و اینکه چقدرمخاطب مطلب را درک میکند، دیگرربطی به ما ندارد. نمونه مثال بارزاین نوع ترجمه را میتوان دریکی ازپرخرج ترین نشریات چاپی افغانستان (صدای آزادی آیساف) دید. من خود مدت دو سال دراین نشریه کارکردم. بعضی وقتها وقتی ترجمه فارسی گزارشهای خودم را می خواندم، دراینکه گزارش ازمن باشد، شک میکردم. بارها و بارها هم درسطوح مختلف شکایت کردم، اما جز اقداماتی کوتاه مدت واخراج یکی دو مترجم پیامد دیگری نداشت.
یادم می آید گزارشی ازمغاره نشینان بامیان داشتم که قسمتی ازآن چنین ترجمه شده بود. "آیاحسن علی میتواند درسوراخ بودا به زندگی ادامه دهد؟"
وهزاران مورد دیگرکه به وفوردرافغانستان دیده می شود.
اما درمقایسه با افغانستان، ایران به مراتب نگاه مسلکی تری به فن ترجمه دارد. خصوصاً ترجمه متن و کتاب. اما جالب است نگاهی به عکس زیر که ازیک لوحه "تابلو"ی یک سرک ایرانی برداشته شده، بیاندازید.
منطقه ای که اسمش "فاک" است، و “Fuck” ترجمه شده که به معنی گائیدن است. این دیگرآخرمهارت درترجمه است، آنهم مترجمان دولتی آخوندی که داکترها حق ندارند کلمه "پستان" را درصحبت هایشان به کاربرند.
۱۳۸۹ بهمن ۱۰, یکشنبه
اشتراک در:
نظرات پیام (Atom)
۲ نظر:
خیلی خنده دار بود
ضمنا این پست شما شاید برای اصلاح تلفظ انگلیسی ایران برگشته های ما هم درسی باشد تا دیگر کپ "cup" پیاله را کاپ و کت "cut" r" قطع کردن را کات تلفظ نکنند
ای بابا مهدی جان شما هم به چه ظرافت کاری هایی اشاره می کنید،این که شما گفتید فارسی به انگلیسی بوده در فارسی به فارسی هم یک چیزهایی داریم اگر دقیق تر شوید
ارسال یک نظر