۱۳۸۸ آبان ۹, شنبه

امتحان کانکوردربامیان

امتحان کانکوردوولایت دایکندی و بامیان، امسال هم دربامیان برگزارشد و طبق معمول هرسال، بسیارازداوطلبین شرکت درامتحان، به دلیل مشکلات مالی و ترانسپورتی نتوانستند درامتحان اشتراک کنند و یکسال ازعمرگرانقدرشان هدررفت।
آنهاکه آمدند هم هزاران افغانی (دراین بازاربیکاری) خرج کردند تا به بامیان رسیدند و شبها درهتل های کثیف و گران قیمت بامیان روی هم لولیدند। حتی دختران جایی بهترازگوشه های خانه های سرداضافی بعضی ازافراد خیرنیافتند। اما دراین میان، افرادی بودند که تعداد زیادی ازدختران را درخانه هایشان جای دادند و حتی برای آنها غذا وسوخت هم تهیه کردند و به قول معروف مهمان نوازی کردند که واقعا ستودنی است। میتوانم ازعبدالله برات نامم ببرم که سی نفرازدختران دایکندی را درخانه اش جای داد و امکانات لازم را برایشان مهیا کرد। کانکورخوب برگزارشد। طبق معمول دردوروز। اما این سوال برای من هنوزحل نشده است که چرا شاگردان دایکندی مجبورند هزاران افغانی (بصورت معمول هرکدام هزارافغانی) مصرف کند و به بامیان برای گذراندن کانکوربیایند و چرا تصمیمی اتخاذ نمی شود که کانکوردردایکندی برگزارشود؟ این سوالی بود که پارسال ازرئیس هیئت کانکورونماینده دایکندی پرسیده بودم و به جوابی مسخره رسیده بودم। مسؤل تیم کانکورگفته بود"ما به مسؤلین ولایت دایکندی تماس گرفتیم، آنها گفتند که قادرنیستند امکانات لازم برای برگزاری کانکوردرنیلی را فراهم کنند، بنا براین ما شاگردان دایکندی را به بامیان خواستیم)। یک تیم هفت هشت نفره وزارت تحصیلات عالی نمیتواند به دایکندی برود وبیش ازیکهزار دانش آموزنه چندان پولداردایکندی باید به بامیان بیاید। این سیستم اداره و منجمنت افغانستانی است। یا بهتربگویم منجمنت نوع پشتونی

۱۳۸۸ آبان ۵, سه‌شنبه

اکوتوریزم دربامیان یک ساله شد

امروزدفتراکوتوریزم بامیان، جشن یک سالگی اش را برپا کرد। امیرفولادی مسؤل این برنامه ازکارهای انجام شده و پلانهای آینده گفت। درآخرهم موسیقی محلی توسط هنرمند مستعد و خردسال اجراشد که بسیارعالی بود।

۱۳۸۸ آبان ۳, یکشنبه

زمستان آمد

زمستان آمد و بازهم مامجبورشدیم بخاری بگذاریم، زغال وچوب بخریم و مجموعه جدیدی ازکارهای داخل خانه به لیست کارها اضافه شد که مسلماً کارمن است نه خانمم. البته امسال بتول قصد دارد آتش کردن بخاری را یاد بگیرد. دیشب به لطف بخاری خانه گرم بود و پسرم خیلی خوشحال و قبراق. من هم طبق معمول تا ساعت دو ونیم نیمه شب بیدارماندم و آخرشب دلم گرفته بود و نمیدانستم چه کنم. کامپیوتررابرداشتم و نامه ای به یک دوست نوشتم. بدون اینکه ملاحظه ای داشته باشم، هرچه به ذهنم آمد را نوشتم. وبعد خودم را کمی خالی تریافتم. بعضی وقتها واقعا آدم دلش برای بعضیها می گیرد.

۱۳۸۸ مهر ۲۳, پنجشنبه

روزجهانی دستشوئی

خبرنگاران مقیم بامیان عادتی دارند که برای خبرنگاران سایرولایات کمی عجیب به نظرمیرسد। یعنی آنها درشریک سازی معلومات درمورد وقایع خبرسازباهم همکاری خوبی دارند(البته به استثناء یکی دونفر)، چیزی که دردیگرجاها کمتردیده شده است।
دیروزیکی ازخبرنگاران به من زنگ زد و گفت فردا ساعت ده درفلان مکتب، ریاست معارف بامیان روزجهانی دستشوئی را جشن میگیرد। گفتم منظورت چیست؟ روزجهانی دستشوئی؟ گفت بله به من اینطوری نوشته اند। درتعجب شدم و به مسؤل رسانه های ریاست معارف بامیان زنگ زدم و اوهم تأیید کرد اما بعد تر دریافتم که روزجهانی شستن دستها بوده نه روزجهانی دستشوئی ودرپایان هم یک عکس ازروزهای پائیزی بامیان

۱۳۸۸ مهر ۱۸, شنبه

بامیانیها بازهم حماسه آفریدند

مردم بامیان یکبار دیگربه جهانیان نشان دادند که آنان به آینده ای تابناک وصلح آمیز درسایه آموزش ودانش اندوزی می اندیشند وهیچ مانعی نمیتواند سد راه آنان شود. نه تبعیض و نه انتحار! درشرایطی که طالبان کمرهمت به ویرانی مکاتب و شکستن قلمها بسته اند و بردختران دانش آموز اسید می پاشند، دختران وزنان بامیان درفش دانش را برافراشته اند و مصصم اند که آینده را با سلاح قلم ورق بزنند. براساس آماری که اخیراً ازطرف وزارت معارف افغانستان انتشاریافته، ولایت بامیان بلند ترین رقم دانش آموزان دختر درسطح کل کشور را داراست. این گزارش همچنین علاوه میکند که بلند ترین آمارزنان اشتراک کننده درکورسهای سواد آموزی و سواد حیاتی به زنان بامیان اختصاص یافته است. ولایت بامیان مجموعاًٌ 110000 دانش آموزدارد که چهل ودوفیصد (42%) آنان را دختران تشکیل می دهند. این درحالی است که ازمیان 303 مکتب ولایت بامیان، 88 تای آن لیسه (دبیرستان) بوده که ازاین میان فقط 18 تای آن دخترانه و 18 تای دیگر آن مختلط (دختروپسر) وبقیه پسرانه میباشد. همچنین ازمیان 25837 دانش آموزی که در975 کورس سواد آموزی و سواد حیاتی این ولایت درس میخوانند، 18446 نفرآنان، زنان هستند که رقمی درحدود شصت و پنج فیصد (65%) کل دانش آموزان را تشکیل میدهند. این روند روبه رشد اشتراک زنان درصحنه های آموزشی درسالهای اخیردر شرایطی صورت میگیرد که هنوزبسیاری ازمکاتب تعمیرندارند و دانش آموزان مجبورند که درسرمای زیرصفربامیان، درفضای بازدرس بخوانند و دربعضی مکاتب دیگراین سقف ازخیمه فراترنمی رود. اگرچه ازسال 2001 تاکنون درحدود 200 مکتب درسراسراین ولایت اعمارشده است، اما هنوزبامیان با مشکل کمبود تعمیرمکتب روبروست. همچنین سیستم آموزشی بامیان ازنبود کادرمسلکی ومعلمان مجرب و آموزش دیده شدیداً رنج می برد. هرچند اخیراً با راه اندازی برنامه دوساله تربیت معلم وفراغت دانشجویان رشته تعلیم و تربیه دانشگاه بامیان، قدری ازاین فشار کاسته شده است، امابا توجه به شدت نیازوضعف بی اندازه قوای بشری شاغل درسیستم، این مشکل همچنان به قوت خود باقی است و اگرکوششهای کافی درراستای حل آن صورت نگیرد، ممکن است نهال اشتیاق این دختران نتواند به ثمربنشیند. زهرا پنجاه و پنج ساله چهاردخترویک پسردارد. اوهمه دخترانش را به مکتب می فرستد وپسرش هنوزپنج ساله است. زهرا میگوید: "من همه دخترانم را به مکتب می فرستم. من نمیخواهم دخترانم مثل خودم بیسواد باشند. ما که عمرمان خاک شد، بگذارآنها به حق خود برسند ومانند من کورنباشند". زینب رضائی یک فعال اجتماعی که خود بعد ازاتمام کاردرشفاخانه بامیان دردوصنف سواد آموزی بصورت داوطلبانه زنان را آموزش میدهد علت اشتیاق زنان بامیان به آموزش را چنین توضیح میدهد: "زنان بامیان با توجه به گذشته درد باروپررنج شان و با استفاده ازفضای صلح وامنیت نسبتا خوب بامیان و درسایه دساتیر اسلام که تأکید زیادی برآموزش کرده است، به امید تغییرآینده دراین راستا گام نهاده اند". اوهمچنین اظهارامیدواری میکند که بامیان درآینده ای نزدیک، زنانی متفاوت را خواهد دید. زنانی که دیگر لااقل حقوق خود را میشناسند. زرافشان متعلم صنف هفتم مکتب است و هرروزصبح فاصله دره اژدرالی لیسه اناث مرکزواقع سید آباد مرکزبامیان را پیاده طی میکند که تقریبا یک ونیم ساعت را دربرمیگیرد. اوخوشحال است و میگوید: "من هفت سال دیگربا معلم شدن فاصله دارم".
البته این گزارش قبلا ویب سایت جمهوری سکوت نیزبه نشررسیده است