۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۵, چهارشنبه

ديروز برپدرم و امروزبرمن مبارک باد

دیروزروزجهانی کارگربود. این روز را به پدرم تبریک میگویم که عمری کارگری کرد. البته خودم هم مدت مدیدی کارگری کرده ام. دراین روزمن میتوانم به عده زیادی تبریکی بدهم. اطرافیانم همه کارگرند. ما هزاره ها همه کارگربوده ایم و هستیم، ویا اینکه لااقل چند نسلی را کارگربوده ایم ویا به کارگرتبدیل شده ایم.
اما امروز (روزجهانی آزادی رسانه ها) است. امروزرا برخودم و هم قطارانم تبریک میگویم. البته این بدان معنی نیست که تبریک امروزی، ازلذت تبریک دیروزی بکاهد. چون درآن هم خود را شریک میدانم. من مایل نیستم خطی میان من و نسل گذشته ام به و جود بیاید. شاید تفاوتی وجود داشته باشد، مثلاً پدرم بیل داشت و من کامره، اما این به هیچ وجه بدان معنی نیست که بین ما باید فاصله ای وجود داشته باشد. درواقع هردوی مان (من وپدرم) یک کاررا میکنیم. پدرم گل می کاشت تا ارباب دربین آن گشت و گذارنموده و لذت ببرد. من ازآن گل عکس میگیرم تا زیب دیوار خانه ارباب باشد.

۲ نظر:

ناشناس گفت...

به هر حال دو نسل خدمت ارباب را کرده ایم ولی نسل بعد ما اگر بخواهند می توانند این رسم را پیروی نکنند

علی طاهری گفت...

مهدی سلام
واقعا محشری!
زیبا می نویسی و زیبا تصویر می کنی، دوست دارم همیشه کامگار باشی.

من هم به تازه گی یک وبلاک درست کردم.
می خواهم شعر بنویسم، البته به زبان خودم، یعنی هزارستانی. دوست دارم به من سری بزنی و اگر امکان داشت وبلاکم را برای باقی دوستان که دوست دارند شعر به زبان هزارگی بخواند نیز معرفی کنی.

www.shojaan.blogspot.com
شعر در هزارستان

ممنونم
علی طاهری