۱۳۹۰ شهریور ۱۲, شنبه

دستم شکسته است ...

مدتی است که کار رادیو (پیک بامیان) را آغاز کرده ایم و من تا خرخره مصروفم. بعدتر دستم شکست و بهانه برای ننوشتن تکمیل شد. این چند سطر را هم بتول برایم تایپ کرده است. آی ملت!آبمیوه یادتان نرود. من منتظرم!!!
این عکس را پسرم یاشار گرفته است که کمی از دستم هم معلوم است.

۲ نظر:

Barat Ali گفت...

ضمن سلام و احترام خدمت آقای مهرآیین و خانوادۀ ایشان. از خدای رحمان برای شما شفای عاجل میخواهم و این را هم باید بگویم که مثل اینکه باید هرچند گاهی عضوی از اعضای بدن خود را بشکنید. سه سال قبل با یک موتور کهنه و بدون چراغ زانوی خود را شکستید و حالا نمیدانم که با چه وسیلۀ دست خود را شکستید.
با احترام دوست شما
براتعلی رحیم زاده

سليمان احمدي گفت...

عزیز برادر به سلامت باشی
خوبه گردنت را نشکسته ای چون تو را خیلی ها گردن شکسته میخواهند.