۱۳۸۹ مهر ۵, دوشنبه

انتخابات دربامیان

انتخابات دربامیان هم برگزارشد. با فرازونشیب ها و کم و کاستی های فراوان. برخلاف روزهای دیگرهفته، روزانتخابات، آفتابی بود و هوای مطبوعی داشت. ازصبح زود مردم ازراه های دورونزدیک با موترهای شخصی و بعضاً با موترهای کاندیدان و بعضی ها هم با پای پیاده به طرف مراکزرأی دهی به راه افتاده بودند.
خوبی دیگراین بود که کاندیدها به طمع جمع آوری آراء مردم، اغلب برای زنان موترکرایه کرده می کردند و مردم پیاده نبودند.
روند خیلی کند بود هجوم مردم هم بسیارونظم به اندازه انتخابات قبلی نبود و درنتیجه حضورتعداد زیادی ازمردم درمحل های رأی دهی، حضورپرشورمردم قلمداد شده بود.
پولیس ترافیک بامیان هم به کمیسیون نه چندان مستقل انتخابات کمک کرد و عکسهای کاندیدان را ازروی موترهایی که آنان برای انتقال مردم به کرایه گرفته بودند، کند.
خیلی ازخانمهایی که مجبوربودند ساعتها منتظرنوبت رأی دهی بنشینند، بدون دادن رأی برگشتند. سه چهارنفری هم راهی شفاخانه شد.
بازارعکس گرفتن ازتخلفات انتخاباتی توسط کاندیدان هم بسیارداغ بود. من کاندید محترمه ای را دیدم که ازموترهایی که عکس کاندیدی را داشتند و درفاصله کمترازسی متری محل رأی دهی توقف کرده بودند، عکس می گرفت.
تلفن های کاندیدان هم بسیارمصروف بودند. ازهرطرف زنگی و بعد با همان طمطراق مخصوص کاندیدان که همواره با کلمات و عباراتی نظیر (مردم خودشان شعوردارند، مردم خدمتگذاررا می شناسند، مردم احمق نیستند، مردم با آدمهای خوب همکاری می کنند، مردم قدرت تشخیص دارند، جای نگرانی نیست انشاالله، نگران نباشید، حل می شود، مسؤلین خودشان درتقلب دست دارند، وتقلبها بسیاروسیع است و .... ) همراه بود.
ساعت ازیازده صبح گذشته بود که کم کم کاندیدان به هرطرف زنگ می زدند وشکایت می کردند که درفلان محل رأی دهی، کمیسیون غرض ورزی کرده و کاغذ رأی دهی کم فرستاده است و مردم نمی توانند رأی بدهند. درنتیجه من که اکثرطرفدارانم درآنجاست، ضرر می کنم. با گذشت زمان، این خبرازساحات مختلف دیگرنیزبه گوش رسید. وهرچه به پایان روزنزدیکتر می شدیم، این آوازه بیشترشنیده می شد.
من نگران شدم که مبادا کاغذ رأی دهی تمام شود و نتوانم رأی بدهم. بعد ازظهربه همراه خانم و خواهرم عازم محل رأی دهی شدیم و مجبورشدیم ازدومرکزرأی دهی گذشته و درمرکزسوم (لاله خیل) کاغذرأی دهی پیدا کنیم و رأی بدهیم.

هیچ نظری موجود نیست: