چند روزپیش ریاست صحت عامه خبرنگاران را دعوت کرد و یک کنفرانس خبری درمورد انفلونزای خوکی دایرکرد।
اقدامات جدی ای که روی دست گرفته بودندرا توضیح دادند و ازخبرنگاران خواستند که درراستای آگاهی عموم مردم ازموضوع، همکاری کنند। ازآنجا که ریاست صحت عامه بامیان، یکی ازمعدودریاستهایی است که موفق ترازدیگران به نظرمیرسد، خبرنگاران عزمشان را جزم کردند تا دراطلاع رسانی دراین مورد با آنها همکاری کنند।
همچنین دیروزیک عکاس ایرانی را دیدم که دربازارعکس میگرفت। پیش رفتم و با او سرصحبت را بازکردم। درباره عکاسی صحبت کردیم। گفت روی یک پروژه درباره شیعه درافغانستان کارمیکند। برایش آرزوی موفقیت کردم ورهایش کردم و رفتم।
امروزهم کمیسیون مستقل حقوق بشرجلسه ای ترتیب داده بود। ازفعالین حقوق بشروشاغلین بخش های حقوقی دعوت کرده بودند که نقطه نظرات خود درمورد پلانهاوبرنامه های سه سال آینده حقوق بشربا آنها صحبت کنند। من هم دعوت شده بودم
من خیلی چیزها یاد گرفتم।روزخوبی بود।
بعد ازآن به بازاررفتم و برای پسرپنج ماهه ام سامان بازی (اسباب بازی) خریدم। وقتی برایش آوردم، من ازاو خوشحال تربودم
این هم عکسش
۳ نظر:
خدا عمرش دهاد ننوشتید اسمش چیست؟
خیلی زیبا و نور بند است بچه شهر بودا
ببخشید من هم نگفتم از کجا می نویسم
اری از میان جنگلهای انبوه شمال اروپا سویدن.
از دل برای نور بند قوم دعا می کنم انشا الله که بخاطر در این سر زمینها راه ها بسوی خدا خلوت است- نیاییشم قبول خواهد شد
مهدی، شریک کردن دیگران در آنچه می بینی، فکر می کنی، حس می کنی؛ خیلی عالی است، ادامه بده!
ارسال یک نظر