۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

درکابلم (بخش چهارم)

یکشنبه با نجیب اخلاقی خبرنگارفردا به کله پزی پسرخلیفه عوض رفتیم و جایتان خالی دلی ازعزا درآوردیم. علی کله پز را هم ترغیب و تشویق کردیم که نمایندگی کله پزی اش را دربامیان راه اندازی کند، اما ظاهراً تنهایی را بهانه گرفت. بعد رفتیم دفترچشم سوم و آنجا آصف آشنا(خبرنگار) و فرزانه زیبا کلام (عکاس) را دیدیم. فردا ساعت هشت صبح قراربود ازبامیان به طرف دایکندی پروازکنم (باهلیکوپتریوناما) و من هنوزدرکابل بودم و باید هرطورممکن، امشب خودم را به بامیان می رساندم. منتظرخواهرم بودم که ازمزارحرکت کرده بود وقراربود ساعت دو بعد ازظهربه کابل برسد و به من ملحق شود و به بامیان برویم. اودرحال نوشتن پایان نامه اش است و به محیطی آرام نیازدارد. بامیان جای خوبی است، البته اگریاشارامانش بدهد. بلاخره آمد و ساعت سه بعد ازظهربه طرف بامیان حرکت کردیم و ساعت یازده شب به بامیان رسیدیم.

هیچ نظری موجود نیست: