۱۳۸۸ آبان ۳۰, شنبه

دردایکندی ام (بخش دوم)

صبح ساعت هشت، به همراه همکارم عباس نادری به طرف سالن مرکزجلب و جذب اردوی ملی، جایی که قراربود اولین سمینارگزارشدهی حکومت به ملت (برای سه روز) برپا شود، رفتیم. آنچه درآنجا دیدم، مرا به یاد بامیان درسالهای بعد ازسقوط طالبان انداخت. زمانی که پدیده ای به نام نظم و قانون، قراربود جای حزب گری، قدرت چالانی و قوم بازی را بگیرد. سمینارشروع شد و طبق معمول حضرات سخنرانی نمودند وسکتورحکومتداری گزارششان را ارائه کردند (بماند اینکه رئیس اجرائیه دایکندی، درخواندن اعداد بالاترازسه رقمی مشکل داشت). درخلال برنامه، من با شهرداردایکندی (عذرا جعفری) که اولین شهردارزن تاریخ افغانستان است، مصاحبه کردم. بعد ازظهرهم مصاحبه اختصاصی دیگری با اوداشتم که بعدها خواهید خواند. برای من جالب بود بدانم که عذرا، برای چه به دورترین و عقب افتاده ترین ولایت افغانستان می آید؟ چه انگیزه ای باعث می شود که اوودخترپنج ساله اش (اندیرا)، شامهای رستورانهای پل سرخ را رها کرده، درآسمانی نیلی نیلی پدررا رسامی کنند؟ با چند رئیس دیگرهم مصاحبه کردیم و درپایان روز، به شهرداری رفتم تا ازعذرا عکسهای بیشتری بگیرم. باورنکردنی بود، عذرا تعییرات قابل ملاحظه ای دردفترش آورده بود. دفترشهرداری دایکندی، خیلی منظم و ومجهزترشده بود. شب به اتفاق جماعت (خوشبختهای خوشحال) به مهمانخانه آقای صادقی رفتیم.

۱ نظر:

ناشناس گفت...

salam Mahdi jan. dastanaie jalebet ra khandam.Ba khandane ein mataleb kherate 2 sal kar dar manteqe markazi baraiam zenda shod wa az einke mebinam hanuz ba shur wa eshtiaq kamel dar an manateq be faaliate khodet edama meti khoshhalam.

be omide mwafaqiate ziad
Jawad